جمع اضداد

بخش نخست:

اینکه سال‏هاست برخی حکومتیان از اصلاح جمهوری اسلامی دم می‏زنند، عجیب نیست. و باز، اینکه موسوی از دوران خمینی با عنوان دوران طلایی یاد می‏کند، جای تعجبی ندارد. در واقع آنچه موجب شگفتی می‏شود، مردمی‏اند که همچنان بر اصلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی و امثال موسوی باورمند هستند. این دیگر تقلب‏های امثال شریعتی و زرین‏کوب با چهارده سده پیش نیست که ناآگاهی مردم از تاریخی به این بلندی قادر به توجیه‏ فریب‏خوردگی‏شان باشد. وقتی موسوی عصر خمینی را دوران طلایی جمهوری اسلامی می‏خواند، دارد از زمانی حرف می‏زند که پای از سه دهه اخیر فراتر نمی‏گذارد و مخاطبین او نیز یا خود آن دوران را تجربه کرده‏اند، یا متعلق به آن دوران نیستند اما به واسطه بسیاری از رسانه‏ها (از جمله تلوزیون‏های جمهوری اسلامی) با اندیشه‏های خمینی و اوضاع و احوال ایران در آن دوران، آشنایی کافی را دارند.

بخش دوم:

جمع اضداد است این آقا چرا؟

رومی روم است یا رومی‏‏نما؟

او مخالف با حکومت نیست لیک

بهر اصلاحات دارد اشتها!

زیر نام «پیرو خط امام»

چیست این عشوه‏گری و این ادا؟

او گرفتار فراموشی شده‏ست

یا سخن می‏راند از روی ریا؟

خط مشی رهبرش پرواضح است

مانده مدرک‏ها از آن دوران به جا

خط بطلان بود خط آن امام

بر تن آزادی و ایران ما

جمع اضداد است این آقا ولی

ملتی هستند با او همصدا!

بهر او و ملتش دارم طلب

من ز درگاه خداوندی شفا

3 امرداد 2569

خفقان

سرویس‏هایی نظیر وبلاگ‏دهی که امروزه و معمولن رایگان در اختیار کاربران اینترنت قرار می‏گیرد (به ویژه وبلاگ‏دهندگانی که از قوانین جوامع آزاد پیروی می‏کنند)، اتفاق خجسته‏ایست برای ما ایرانیانی که در چنین خفقانی به سر می‏بریم. در بوجود آمدن این خفقان دو عامل ایفای نقش می‏کنند: یکی حکومت و دیگری مردم.


بسیاری عامل دوم را در نظر نمی‏گیرند. واقعیت این است که اختناق می‏تواند هم نتیجه عملکرد یک حکومت مستبد باشد و هم حاصل فرهنگ بد مردم یک مجموعه. سهمی که مردم در برقراری اختناق در یک جامعه دارند، می‏تواند با میزان عملکرد یک نظام دیکتاتوری برابری کند و حتا بیشتر هم باشد. چراکه هرچند در ایجاد این شرایط، یک حکومت دیکتاتوری از نظر کیفی برتری دارد (منظور ابزارها و تکنولوژی‏هایی‏ست که از آن بهره می‏برد) اما دامنه عملکرد مردم نیز قابل مقایسه با افراد محدودی که حکومت برای این منظور در اختیار دارد، نیست. شاید حکومت قادر به نظارت بر مردم در بسیاری مکان‏ها و زمان‏ها باشد اما در بسیاری موارد این مردم‏اند که بر یکدیگر نظارت دارند و اگر در این میان از فرهنگی نیکو و شایسته برخوردار نباشند و احترام به یکدیگر و آزادی عقیده و بیان در فهرست ارزش‏های آن‏ها جایی نداشته باشد، فضایی مسموم تولید می‏شود که مسبب آن خود مردم هستند.


در مورد ایران ما وضع به همین ترتیب است. درست است که جمهوری اسلامی دانشگاه‏ها، خیابان‏ها و بسیاری از مراکز عمومی‏ را در دایره کنترل خود نگه می‎‏دارد و در همین محیط اینترنت توانسته از حربه‏ای با عنوان فیلترینگ استفاده ‏کند و نیز درست است که در طول حیاتش با کوچکترین مخالفتی با قاطعیت تمام برخورد کرده و در پی آن فضایی خفقان‏آور را بوجود آورده است، اما در موارد بسیاری این خفقان نه در دایره کنترل حکومت، که در پهنه فرهنگ بد ما ایرانیان قرار دارد. به عبارت دیگر بخشی از اختناق حاکم بر جامعه ما، معلول فرهنگ زشت و بد مردم همین جامعه است؛ فرهنگی که ریشه در سرشت مردمش دارد.


تا هنگامی که صرفن بخاطر ابراز عقیده‏ای مخالف با سایرین، پیش از آنکه توسط افراد حکومتی بازخواستی صورت گیرد، باید از جانب مردم مورد شماتت، توهین و تحقیر قرار گرفت و حتا امنیت خود را در مخاطره دید، تا وقتی هستند خانواده‏هایی که در بسیاری امور زندگی حق انتخاب را از فرزندانشان سلب می‏کنند و تا هنگامی که قریب به اتفاق مردم معنی کامل و واقعی حقوق بشر را درک نمی‏کنند و احترام به حقوق هم‏نوع در این جامعه نهادینه نشده است، خفقانی وجود دارد که بانیان آن فقط مردم هستند.




27 تیر 2569